نام کتاب : اگر چه اجبار بود
نویسنده : nazi nazi |(الهام.ح) کاربر انجمن نودهشتیا
حجم کتاب : ۳٫۱ مگا بایت
تعداد صفحات : ۳۳۸
خلاصه داستان :
همه چیز برای من یک بازی بود.. یک بازی تلخ و اجباری..اصلاً نمیدونستم با این بازی چی به سر خودم و اون بیچاره میاد..
فقط برام آبروی بابام مهم بود..اما اون بیچاره..!! تقصیری نداشت.. مجبور بودم در برابر نگاه های سرد و پرسشگرانش فقط سرمو بندازم پایین و سهم اون فقط سکوت بود..سکوت…!!
صدای خرد شدن غرور و احساس و شخصیتشو میشنیدم..اما..کاری از دستم برنمیومد..خودمم بازیچه بودم! این لکه ی ننگی بود که داشت آبروی چندین ساله ی بابامو میبرد..چاره ای نبود..! نمیدونستم تا کی باید همدیگر رو تحمل کنیم..اما بد کردم باهاش! خیلی بد! اما هر چی بود..باید خودمو آماده ی یه زندگیه جهنمی و شوم که در انتظارم بود میکردم.. خودمو به تقدیر سپردم..
هر چه بادا، باد….!!….
قالب کتاب : PDF
پسورد : www.98ia.com
منبع : wWw.98iA.Com
با تشکر از nazi nazi (الهام.ح) عزیز بابت نوشتن این داستان زیبا .